خاستگاهش تئاتر است، آرام و بدون حاشیه پله پله عرصههای مختلف هنر بازیگری را آزموده، از ایفای نقشهای کوتاه تئاتر تا اجرای تلویزیونی، از حضور در سریالهای تلویزیونی پرطرفدار و خاطره انگیز تا ایفای نقش در فیلمهای فیلمسازان مولف و معتبر... شهاب حسینی حالا یک چهره معتبر هنری است. در محافل داخلی و خارجی مورد تایید و احترام است و به رسم روزهای سختی که سپری کرده تلاش می کند پشت و پناه جوانانی باشد که می خواهند جای پای او بگذارند.
چندی پیش مجموعه ماندگار «مدار صفر درجه» از شبکه آیفیلم پخش شد و فرصت کوتاهی دست داد تا با شهاب حسینی گفتوگو کنیم. روزهایی که با کارگردانی و بازی در نمایش «اعتراف» در صحنه تئاتر حضور پُررنگی دارد.
همانطور که می دانید مجموعه تلویزیونی «مدار صفر درجه» چندی پیش مجدداً از شبکه آیفیلم بازپخش شد. وقتی ساختههای ماندگار تلویزیون در چند سال گذشته را رصد می کنیم، قطعا نمی توان از کنار این مجموعه بی تفاوت گذشت. سریالی که زندگی، تاریخ، عشق و مرگ را هنرمندانه روایت می کند. طبیعتا سوال ابتدایی من این است که حضور شما در این مجموعه چه طور رقم خورد؟
برای من فراز و فرودهای یک شخصیت همیشه مهم است. وقتی فیلمنامه حسن فتحی را خواندم با شخصیتی قدرتمند مواجه شدم. حبیب آنقدر جذابیت داشت که من را با خودش همراه کند. حبیب پسری است که از وطن می رود، دل به تصمیمهای دشوار می دهد، برهان دارد، اهل مطالعه است، زندان می رود، پای عقایدش می ایستد و... این کاراکتر آنقدر حرف برای گفتن داشت که من دل به دریا بزنم وهمراهش شوم.
با این حال شخصیت حبیب در تاریخ معاصر ما دست نیافتنی نیست، شاید اگر دقیقتر به پیرامون خود بنگریم امثال حبیب پارسا را راحت پیدا می کنیم...
موافقم اما به نظرم این آدمها انگشت شمارند. حبیب پارسا قدم در راهی گذاشت که پر از سختی بود. به زندان رفت، شکنجه شد، خانوادهاش را از دست داد. حبیب انسانی آزاد اندیش است. آزادگی جز آموزههای اوست. حبیب اصیل است؛ ریشههای تفکرش را از شرق و از خانواده وام گرفته است، به باورهایی معتقد است که حتی با حضور در محافل غربیها از آنها دست نمی کشد و معنای عشق را به درستی درک کرده است.
بر خلاف تفکر رایج که فکر می کنند، فیلمسازی در خارج از ایران با مشکلات زیادی مواجه است اما ظاهرا گروه مدار صفر درجه روزهای خوب و آرامی را برای تولید این کار سپری کرده است؟
کاملا! به قول معروف آب در دل ما تکان نخورد. نگاه به فیلمسازی در کشورهای اروپایی با ما بسیار متفاوت است. فرض کنید من بخواهم فیلمی با فضای دهه 40 در ایران بسازم، با وجود انرژی و هزینه و وقت زیادی که صرف می کنی باز هم به نتیجه مطلوب نمی رسی و هیچ ارگانی هم به طور کامل از تو حمایت نمی کند. اما برای تصویربرداری مدار صفر درجه از یک روز قبل تمام خیابانها برای ما قرق می شد. هیچ رفت و آمدی در خیابانها نبود. هیچ صدایی شنیده نمی شد. بوق موتور، ماشین و... در حالی که اینجا ما یک روز کامل وقت صرف می کنیم که آقا بوق نزن!! چندین اتوبوس در کنار خیابان برای استراحت و گریم و غذا خوردن وجود داشت و اصلا باور نمی کردند ما با این وسایل ابتدایی فیلمسازی کنیم. همه اینها خاطرات خوبی برایم به جا گذارده است.
قبل از پخش مجموعه مدار صفر درجه شایعاتی بود مبنی بر مشارکت بازیگران در دوبله فیلم و خُب این نگرانیهایی را به دنبال داشت، اما نتیجه کار فرسنگها از نگرانیها فاصله داشت...
خود من هم نگران بودم، اما تجربه بسیار شیرینی بود. من از طرفداران پروپا قرص استاد بهرام زند هستم. صدای جادویی ایشان را خیلی دوست دارم و بسیار در این کار از ایشان آموختم. بر خلاف اساتید دوبله که در یک جا می نشینند و تمام حس را با صدا منتقل می کنند، من از بهرام زند خواهش کردم ایستاده به جای حبیب صحبت کنم. همین کار باعث خنده بچهها شده بود مثلا در حال حرف زدن دستم را تکان میدادم میکروفن قطع می شد، تکان می خوردم سیم قطع می شد. (می خندد)
هیچ وقت لحظاتی را که دیالوگ می گفتم و رو به رویم زنده یاد استاد احمد رسول زاده نشسته بود را فراموش نمی کنم یا خانم شیرزاد و بقیه اساتید، چقدرهیجان انگیز بود...
معمولا کارهایی که با استقبال مواجه می شوند عوامل را به ساخت قسمتهای بعدی آن وسوسه می کند اما مدار صفر درجه دو و یا سه ساخته نشد، هیچ وقت بحثی در این مورد نشد؟
خیلی خوشحالم که این اتفاق نیفتاد. من مخالف جدی ساخت قسمتهای دوم و سوم و... یک مجموعه تلویزیونی هستم. مدار صفر درجه در بهترین شرایط تمام شد. تا جایی که می دانم صحبتی هم در این مورد نشد.
خیلیها معتقدند شهاب حسینی به واسطه حضور در تلویزیون محبوب و دیده شد؛ کارهایی مثل همین «مدار صفر درجه»، «شوق پرواز» یا «پلیس جوان»، حتی برنامههایی که به عنوان مجری در آن حضور داشتید، اما مدتهاست که در تلویزیون حضور ندارید، دلیل خاصی وجود دارد؟
من برای رسانه ملی احترام ویژهای قائلم و حرف شما را کاملا تایید می کنم. خودم هم خاطرات خوب از تلویزیون کم ندارم و مردم هم همیشه به من لطف داشتند. اما فضای ساخت سریالهای نمایشی این روزها مطلوب من نیست. شما چند سال است مجموعهای به قدرت مدار صفر درجه از تلویزیون ندیدهاید؟ من به دنبال بازی در کار خوب هستم. نقشی که حرف تازهای داشته باشد. در هر مدیومی سینما، تئاتر یا تلویزیون، فرقی ندارد اما در حال حاضر دوستان نه برای نوشتن کارهای خوب وقت می گذارند و نه به تعهدات مالی پایبندی دارند. آخرین کار من حضور در مجموعه «سرزمین کهن» بود که نمی دانم چه سرنوشتی خواهد داشت ولی در این مجموعه حضور داشتم چون کار قابل دفاعی بود.
چندی پیش در جمع اهالی مطبوعات از دغدغههای خود گفتید و اینکه دوست دارید عرصههای دیگری را تجربه کنید، آیا به کارها و اتفاقات تازهای فکر می کنید؟
درست است، هنوز هم بازی می کنم اما بیشتر علاقمندم بر روی پروژههای فیلمسازان مستعد سرمایه گذاری کنم. خدا را شکر شرایط خوبی دارم و علاقمندم به آنهایی که زحمت می کشند و ایدههای خوب و خلاقانه دارند کمک کنم. بنابراین بیشتر وقتم صرف این امور می شود. مدتیست که به دنبال تاسیس یک مکان فرهنگی هستم. البته به این موضوع فقط فکر کردم، امیدوارم در آینده شرایط خوبی مهیا شود. بازیگری کماکان برای من دنیای پر رمز و رازی است اما دلم می خواهد بیشتر به درون خودم بپردازم و خودم را بشناسم. این روزها عجیب درگیر کشف خودم هستم.
برای همین احوال درونی به سمت تئاتر آمدید و نمایش «اعتراف» نتیجه همین مکاشفه درونی است؟
خانه اول من تئاتر است، من تئاتر را در مکتب بزرگمردی چون زنده یاد استاد حمید سمندریان آموختم. تئاتر همیشه در ذهن من است، اما سختیهای خود را هم دارد. من همیشه شاگرد کوچکی در صحنه نمایش این سرزمینم و تئاتر مرا به خودم یادآوری می کند. درست حدس زدید، احوال این روزهایم مرا به سمت نمایش سوق داد. فرصتی فراهم شد تا نمایش «اعتراف» نوشته "برد میرمن" را در سالن اصلی تئاتر شهر عزیز و محترم اجرا کنم. آنچه هر شب علاوه بر حضور مردم مرا به وجد می آورد، حضور استاد عزیزم علی نصیریان بر صحنه نمایش است. من هرشب محو قدرت بازیگری ایشان می شوم و دستشان را می بوسم. دوست دارم این نمایش در شهرستانها هم اجرا شود اما جابجایی دکور عظیم نمایش کار سختی است. شاید هم اتفاق افتاد، نمی دانم!
نمی توان در مورد مدار صفر درجه صحبت کرد و حرفی ازعشق نزد. نمی توان از شعر معروف پل الوار یاد نکرد ( تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستهام دوست می دارم) و شاید دلیل اصلی جذابیت این اثر نگاه ویژه حسن فتحی به عشق است...
چه یادآوری شیرینی! بله اساس آفرینش بشر عشق است. عشق محدوده نمی شناسد، قومیت و ملیت ندارد و در درون هر انسانی نهفته است. حرف این سریال هم همین است مسلمان بودن، یهودی و مسیحی بودن مانع از حضور عشق نمی شود.
حسن فتحی کارگردانی فهیم و باهوش است و درام را به خوبی می شناسد. مهمتر اینکه به بازیگری هم اشراف کامل دارد. به نظرم تنها حسن فتحی می تواند این چنین تعریفی از عشق را به تصویر بکشد.
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (شهریور ۱۳۹6)
عالی بود👏👏👏👏